گمبگ و قیلون
اتل متل یه بابا اتل متل یه بابا که اسم او احمده نمره جانبازی هاش هفتادو پنج درصده اون که دلاوری هاش تو جبهه غوغا کرده حالا بیاین ببینین کلکسیون درده او که تو میدون مین هزار تا معبر زده حالا توی رختخواب افتاده حالش بده آهای آهای گوش کنین درد دل بابا رو می خواد بگه چه جوری کشتند بچه ها رو هیچ می دونی یعنی چی زخمی هارو بیاری یکی یکی و با زور تو آمبولانس بذاری آی قصه قصه قصه نون و پنیر و پسته هیچ تا حالا شنیدی تانک ها بشن قناصه می دونی بعضی وقتا تانکا قناصه بودن تا سری رو میدیدن اون سرو می پروندن یه بچه بسیجی اونوَرِ میدون مین زیر شنی های تانک له شده بود رو زمین خودم تو دیده بانی با دوربین قرارگاه رفیقمو می دیدم تو گودی قتلگاه آر پی جی تو سرش خورد سرش که از تن پرید خودم دیدم چند قدم بدون سر می دوید هیچ می دونی یه گردان که اسمش الحدیده هنوزم که هنوزه گم شده ناپدیده اتل متل توتوله چشم تو چشم گلوله اگر پاهات نلرزید نترسیدی،قبوله دیدم که یک بسیجی نلرزید اصلا پاهاش جلو گلوله واستاد زل زده بود تو چشاش گلوله هم اومده از دو چشم مردونه گذشت و یک بوسه زد بوسه ای عاشقونه چون عاشق خداشه
By Ashoora.ir & Night Skin